جان من

جز نقش خیال تو کسی در نظرم نیست     زاییده پروازم و افسون پرم نیست

می کاوم و بیهوده در این شهر خیالی       جز سایه موهوم غمت پشت سرم نیست

من ماندم و دلتنگی و یک عمر کسالت      در این شب دیجور نشان از سحرم نیست

در آینه ی عشق تو را دیدم و امروز        جز عکس تو در بر که چشمان ترم نیست

در پیچ و خم جاده دلتنگی و تشویش        غیر از شب و تنهایی و غم همسفرم نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد