از یاد روزگار فراموش گشته ام
آتشفشان مرده خاموشم
***
از طعنه این و آن غمی نیست مرا
جز عالم عشق عالمی نیست مرا
***
چرا مست کسی باشم
که مست دیگران باشد
***
طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق
تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش
***
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم