چشمها را باید شست جور دیگر باید دید
تا شقایق هست زندگی باید کرد
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی رسم خوشایندی است زندگی یعنی یک سار ژرید
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آبتنی کردن در حوضچه ی اکنون است
رختها را بکنیم آب در یک قدمی است